آفتابکاران_محمود رویایی_قسمت ۱۱
Descarga y escucha en cualquier lugar
Descarga tus episodios favoritos y disfrútalos, ¡dondequiera que estés! Regístrate o inicia sesión ahora para acceder a la escucha sin conexión.
Descripción
حتی لحظه ای بذهنم زد که حاضرم سالم از این معرکه بیرون بیایم و دیگر ادامه ندهم.
منتظر بودم بازجو اسم موسی را صدا کند.
با ضربه محکمی که مثل چوب بود نقش زمین شدم و چند نفر با چوب و لگد و مشت و آرماتور و کابل بطرفم حمله ور شدند.....
دوباره اسم حمید سلیمانی را آورد و آهنگ بازجویی تغییر کرد.
بعداز یکساعت یا بیشتر که دیگر حتی توان ناله کردن هم نداشتم به بیرون درب پرتاب شدم .
تصمیم گرفتم بخوابم. وقتی بازجو مرا در آرامش دید.
لگدی زد و گفت: نیمساعت دیگر صدایت میکنم....
... بیاد خواهرم میترا افتادم که یکسال از من بزرگتر بود.
میخواستم هوادار سازمان بشود. مدتی به او تراکت و نشریه میدادم تا به مدرسه ببرد.
یک زمان هم قبض های کمک مالی صد ریالی و دویست ریالی را صبح تحویلش داده و میگفتم: باید اینها را به دوستانت بدهی و کمک مالی جمع کنی.
... وقتی در شعبه ۴ بازجو از من دور شد، فهمیدم یک برادر دیگری آنجاست.
از زیر چشم بند تعدادی از خواهران و برادران دیدم که با پاهای باند پیچی شده منتظر بازجویی هستند....
... قرار بود امشب من در کنار آنها باشم. ای کاش همین امروز زیر کابل میمردم.
فردا چه میشود؟ دو یا سه روز است نخوابیدم، چیزی هم نخوردم. بعد دوباره صدایم میکنند .....
Información
Autor | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organización | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Página web | - |
Etiquetas |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comentarios