داستانهای مقاومت- داستان هفته- صدق و ریا

19 de dic. de 2019 · 1m 57s
داستانهای مقاومت- داستان هفته- صدق و ریا
Descripción
صدق گفت: من همه چیز را می‌گویم!
ریا گفت: همین کار را می‌کنی که کارت پیش نمی‌رود!
صدق گفت: همه کارم پیش می‌رود.
ریا گفت: چگونه پیش می‌رود که ثروت و قدرت همه در دستهای من است!
صدق گفت: این موقتی است! پس از مدتی خورشید حقیقت از پس ابرها سر می‌زند و تو روسیاه می‌شوی!
ریا گفت: هر زمان برای پوشاندن خورشید حقیقت، پردهٴ تازه‌یی خواهم یافت.
صدق گفت: و بدینسان از نفرتی به نفرت دیگر حرکت می‌کنی. حال آن‌که من روزبه‌روز بر سرزمینهایم میافزایم.
ریا گفت: سرزمینهای تو بیشتر وسعت دارند یا سرزمینهای من؟
صدق گفت: بیا از تاریخ بپرسیم!
هر دو پیش تاریخ رفتند.
تاریخ، آئینه‌ای نشانشان داد که به شکل قلبی بود. و در آن، تختی بود که صدق چون سلطانی بر آن نشسته بود.
تاریخ گفت: شاید این سیمای بهشت باشد.
ریا گفت: پس چه چیز از آن من است؟
تاریخ دیواره‌ای پوسیده سیاه نشانش داد که بر آن موران نفرت می‌لولیدند.
و تاریخ گفت: شاید این سیمای دوزخ باشد...
Información
Autor Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Página web -
Etiquetas

Parece que no tienes ningún episodio activo

Echa un ojo al catálogo de Spreaker para descubrir nuevos contenidos.

Actual

Portada del podcast

Parece que no tienes ningún episodio en cola

Echa un ojo al catálogo de Spreaker para descubrir nuevos contenidos.

Siguiente

Portada del episodio Portada del episodio

Cuánto silencio hay aquí...

¡Es hora de descubrir nuevos episodios!

Descubre
Tu librería
Busca