کتاب بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران - قسمت پنجم
Descarga y escucha en cualquier lugar
Descarga tus episodios favoritos y disfrútalos, ¡dondequiera que estés! Regístrate o inicia sesión ahora para acceder a la escucha sin conexión.
Descripción
در روز دوم آقای گروبه در فرصتی بهآهستگی خودش را به من معرفی کرد، و به او اعتماد کردم.
در یک فرصت مناسب که حسینی (جلاد اوین) سرش را برگردانده بود، همهٌ نوشتههای ریزنویس در کاغذ سیگار را برای کاظم توی جیب گروبه گذاشتم.
و بعدها فهمیدم که همهشان به مقصد رسیدهاند.
نیمهشب ۲۸بهمن حسینی آمد و ما را برای خواندن حکم دادگاه، که دیگر علنی نبود ولی فیلمبرداری میکردند از اوین به دادرسی ارتش بردند.
و احکام اعدام یکی پس از دیگری را ابلاغ کردند و گفتند امضا کنید که کردیم.
قرار گذاشته بودیم که با ابلاغ هر اعدام، مخاطب حکم به صدای بلند شعاری بدهد، اعلام آمادگی کند و آیهیی از قرآن بخواند که همینطور هم شد.
منتها حسینی دیگر تاب نیاورد و حین قرائت احکام مشت و لگدهایی بهخصوص به ناصر شهید، نثار کرد. راستی یادم آمد که یک روز تیمسار خواجهنوری در اتاق خودش در دادرسی ارتش، به آفتاب که از پنجره دیده میشد اشاره کرد و گفت: این آفتاب و زندگی را دوست ندارید؟
از شما چه پنهان بعد از مدتها ندیدن آفتاب، اشعهٌ خورشید جلوهٌ بهخصوصی داشت.
انگار که آدمی تازه قدر آفتاب را بفهمد و تازه جاذبهٌ خورشید را حس کرده باشد.
Información
Autor | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organización | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Página web | - |
Etiquetas |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comentarios