راز شب - قسمت پنجم
Descarga y escucha en cualquier lugar
Descarga tus episodios favoritos y disfrútalos, ¡dondequiera que estés! Regístrate o inicia sesión ahora para acceder a la escucha sin conexión.
Descripción
مادرم بسته را از پستچی گرفت و در را بست. خواهرم مطهره، هميشه براي من و حميد هديه ميفرستاد. وقتي بسته باز شد خيلي خوشحال شدم. از گزهاي خوشمزه، تا مدادتراشي كه يك قوي سفيد بود، سه عددكتاب و چند هديه ديگر كه نميدانستم چيست.
مادرم گفت: اينها صفحة گرامافون است. بگذار حميد بيايد برايت بگذارد.
صداي درِ خانه را كه شنيدم، توي حياط دويدم و خبر سوغاتيها را به حميد دادم.
از او خواستم كه گرامافون را روشن كند.
حميد گرامافون را روشن كرد و گفت: اين برايت يك قصة قشنگ ميگويد كه اسمش ماهي سياه كوچولوست.
به عكس روي كتاب اشاره كرد. از آنروز به بعد داستان ماهي سياه كوچولو را بيش از۵۰بارگوش كردم. و هميشه با خودم فكر ميكردم: پس ماهي سياه كوچولو چي شد و كجارفت؟
دلم نميخواست كشته شده باشد. او شجاع و زرنگ بود.
حتماً به جاهاي بهتر و دورتر رفته است.
آنچه كه نميدانستم اين بود كه قصة ماهي سياه كوچولو آرام آرام مسير زندگي مرا تغيير ميداد. به خصوص وقتي معني اين جملة ماهي سياه را فهميدم كه ميگفت: مهم نيست که من بميرم يا زنده بمانم.
مهم اين است که مرگ يا زندگی من چه تاثيری در زندگی ديگران داشته باشد.
در همه كتابهايي كه خواهرم فرستاده بود. هميشه يكي بود كه از همه مهربانتر و فداكارتر بود.
و به خاطر آگاهي و نجات ديگران از زندگيِ خودش ميگذشت. اين كتابهاي كودكانه افكارم را تحت تاثير قرار داد.
Información
Autor | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organización | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Página web | - |
Etiquetas |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comentarios