رسم مقاومت- خاطرات زندان خواهر مجاهد پوران نائبی- قسمت ۴

25 de dic. de 2019 · 25m 6s
رسم مقاومت- خاطرات زندان خواهر مجاهد پوران نائبی- قسمت ۴
Descripción
بعد ۱۰دقیقه ماشین ایستاد. ۲نفر بالا آمدند و بدون این‌که حتی یک کلمه حرف بزنند، با لگد ابتدا خودم و بعد ساکم را پرتاب کردند پایین. در یک حیاط با باغچه‌یی در وسط. در حالی که چشم‌بند داشتم منتظر ماندم اما بعد از چند ساعت که خسته شدم و نشستم، ناگهان زیر مشت و لگد گرفته شدم، آن‌چنان بیرحمانه می‌زدند که پرتاب شدم وسط باغچه و با سر رفتم توی دیوار.
دژخیم گفت: «فکر نکنی اینجا خانه خاله است. آمدی که حساب تمام منافق بازیهایت را پس بدهی. اینجا آخر خط ما و شماست».....
یک‌شب صدایم کردند برای بازجویی. به یک راهرو باریک برده شدم. ولی آن‌قدر خوابم میآمد که همانجا افتادم و بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم دارند رویم آب می‌ریزند و با لگد زدن به پهلوهایم صدایم می‌کنند. به هر زوری بود بلند شدم.
بازجو گفت: «امشب یک تعدادی سؤال می‌کنم باید همه را جواب بدهی»
گفتم: «حرفی ندارم، من سال۶۰دستگیر شده‌ام و بعد از آن از هیچ چیز خبر ندارم»
همین که این را گفتم ۲نفر ریختند سرم، آن‌قدر زدند که دوباره بیهوش شدم. نمی‌دانم چقدر گذشت، یا بعد از آن چه شد، اما وقتی چشم باز کردم دیدم گوشه یک سرویس افتاده‌ام. چشمبند نداشتم، ۲نفر را دیدم که مثل کوکلس کلانها نقابزده بالای سرم نشسته‌اند....
Información
Autor Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organización Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Página web -
Etiquetas

Parece que no tienes ningún episodio activo

Echa un ojo al catálogo de Spreaker para descubrir nuevos contenidos.

Actual

Portada del podcast

Parece que no tienes ningún episodio en cola

Echa un ojo al catálogo de Spreaker para descubrir nuevos contenidos.

Siguiente

Portada del episodio Portada del episodio

Cuánto silencio hay aquí...

¡Es hora de descubrir nuevos episodios!

Descubre
Tu librería
Busca